شناخت علم از شبه علم

 

دکتر مهدی زارع در گفتگو با شرق

خرافه در کسوت علم 
 
نگار کرمیان 
 

در فرهنگ روزمره و گفتار و باورهای عامیانه مردم با طرز فکرها و ادعاها و دعوی‌هایی مواجه می‌شویم که علمی نیستند، ولی ظاهر علمی دارند و از بیان و کلام ظاهرا علمی برای اثبات ادعاهای غیرعلمی استفاده می‌کنند. در واقع در هر جامعه‌ای زمینه‌هایی برای خرافات و شبه‌علم وجود دارد و البته همیشه گروهی هستند تا به موارد مرموز و پیچیده و نامفهوم با دید «نکنه اتفاق بدی بیفته؟! »، «نکنه کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه‌ باشه؟! » و با این استدلال که «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها» نگاه می‌کنند و به دلایل روانی مختلف، به آنها اهمیت می‌دهند. اما آنچه مسلم است این است که شبه‌علم معمولا بیشترین آسیب را به علم و توسعه و ترویج آن می‌زند؛ چرا که ظاهر علمی دارد، ولی به ترویج خرافات و موهومات در قالب و ظاهر علم کمک می‌کند. در همین زمینه گفت‌وگویی را با دکتر «مهدی زارع» انجام داده‌ایم که از نظرتان می‌گذرد.

شبه‌علم چیست و از چه زمانی گسترش یافت؟

در فرهنگ روزمره و گفتار و باورهای عامیانه مردم با طرز فکرها و ادعاها و دعوی‌هایی مواجه می‌شویم که علمی نیستند، ولی ظاهر علمی دارند و از بیان و کلام ظاهرا علمی برای اثبات ادعاهای غیرعلمی استفاده می‌کنند. به این نوع ادعاها و طرز فکرها شبه‌علم می‌گویند؛ به تمام مطالبی که با ظاهر علمی و بر پایه بیانی سطحی از علم یا بر پایه خرافات یا برقراری روابط علت و معلولی بین اتفاقات تصادفی و بی‌ربط در جهان یا توهم و خیال و احساس خودبزرگ‌بینی یا قهرمان‌پروری بر پایه موهومات بیان می‌شود، شبه‌علم اطلاق می‌شود. مطالب شبه‌علمی غیر قابل تبیین و غیر قابل رد کردن هستند و با روش علمی نیز قابل توضیح نیستند. شبه‌علم معمولا بیشترین آسیب را به علم و توسعه و ترویج آن می‌زند؛ چرا که ظاهر علمی دارد، ولی به ترویج خرافات و موهومات در قالب و ظاهر علم کمک می‌کند. بسیاری از دانشگران حوزه تاریخ و فلسفه علم، مصداق‌هایی از جمله طالع‌بینی، ستاره‌بینی، کف‌بینی، هومیوپاتی و طب سوزنی و انواع پیشگویی‌ها را از جمله موارد مرتبط با شبه‌علم می‌دانند. تقریبا از زمانی که تاریخ مکتوب بشر وجود داشته، فرهنگ عامه تقریبا تمام جوامع آمیخته با باورهای شبه‌علمی بوده است. توسعه این باورها در زمانه مدرن همزمان با گسترش علم، از طریق رسانه‌های مدرن تسهیل شده است.

با توجه به گفته‌های شما مبنی بر اینکه شبه‌علم، چهره‌ای همانند علم دارد و در ظاهر شبیه علم استدلال ‌می‌کند، چگونه می‌توانیم این دو را از هم تشخیص دهیم؟

علم عبارت است از مجموعه دانایی و جست‌وجو برای تبیین و فهم جهان طبیعی و فرآیندهای فیزیکی. از دانش علمی می‌توان برای پیش‌بینی استفاده کرد. دانشمندان از فرآیندی به نام روش علمی استفاده می‌کنند تا دانش علمی تولید کنند. علم براساس قوانین طبیعی هدایت می‌شود و با رجوع به قوانین طبیعی قابل تبیین است. علم در جهان تجربه قابل آزمون و قابل ابطال است. شبه‌علم قابل تبیین و قابل ابطال نیست، براساس باوری غیر قابل آزمون و سنجش شکل می‌گیرد و معمولا برپایه تصمیمی از پیش بنا و باور شده است. علم آن چیزی است که به عنوان قانونمندی‌های طبیعت و زندگی از طریق فنون آزمایشی جدید، از طریق روش علمی و به صورت پویا به دست‌آید. علم به پیش‌بینی آینده بر اساس قانونمندی‌های جهانشمول و قابل آزمون می‌پردازد. این قانونمندی‌ها را می‌توان در هر عرصه تخصصی مطرح کرد. این پیش‌بینی‌ها در جهان واقعی قابل پیگیری است. قانون‌های علمی با قوانین ریاضی قابل بیان بوده و کوتاه و منسجم است. امکان کشف و ابطال هر گزاره علمی وجود دارد و سازوکاری قابل توضیح برای قانون‌های علمی براساس نیروهای شناخته‌شده وجود دارد. نوشته‌ها و گزاره‌های علمی در صورت ابطال با گزاره جدید جایگزین می‌شود.

شبه‌علم در زمینه‌های بسیاری رایج است، اما در زمینه نجوم از همه بیشتر است. چرا در زمینه نجوم شبه‌علم زیادی داریم؟

شبه‌علم در تمامی زمینه‌های دانایی حضور دارد. ولی البته نجوم و کیهان‌شناسی از اولین جنبه‌هایی بوده است که بشر در طبیعت به جست‌وجو و مکاشفه در آن پرداخته است. اینکه کواکب به طور مستقیم قابل دسترس نبوده‌اند هم دلیلی بر توجه بیشتر و رازآلود بشر به آن و تلاش برای پیشگویی وقایع زمینی از این پهنه کشف‌ناشدنی (به‌ویژه برای انسان غیرمدرن و تا قبل از کشف تلسکوپ و پیش از دستیابی انسان به فضا) بوده است.

بسیاری شایع شدن خبرهای غیرواقعی (مثل پایان جهان، سه روز تاریکی، پپسی روی ماه و...) را به دلیل سواد کم مردم و کم‌کاری رسانه‌ها می‌دانند. برای مقابله با اين مساله چه کارهایی می‌توان انجام داد؟

پایین بودن سطح سواد عمومی (یعنی آن چیزی که در هر زمان به عنوان حداقل‌های سطح سواد عمومی تعریف می‌شود)، نبود برنامه آموزش علمی همگانی موفق، عدم دقت در برنامه آموزش علمی در مدارس و ژورنالیسم علمی بی‌دقت و مغلوط همه از عواملی هستند که به ترویج شبه‌علم می‌انجامد. دعوی‌های شبه‌علم معمولا قابل آزمون نیست و براساس گفته‌های پیران قوم در آن حوزه منتقل می‌شود. این نوع گفته‌ها قبلا در هیچ نشریه علمی معتبر منتشر نشده است و صرفا بر مبنای آنچه پیشکسوتان ممکن است گفته باشند (و ممکن هم هست که تعابیری را بیان کرده باشند که اطرافیان به آن پروبال شبه‌علمی داده باشند) به شیوه‌ای ذکر می‌شود که به صورت غیرقابل اجتناب باید آن را پذیرفت، این موضوع هم به نظریه‌های خاص بین‌المللی بنیان‌ساز و مهم و هم به موضوعات علمی-تخیلی مربوط است. برای مقابله می‌توان حداقل با پذیرش امکان صحت ادعاهای شبه‌علمی آغاز کرد. ابتدا باید پیش‌فرض قابل امتحانی را بر اساس ادعای شبه‌علمی ایجاد کنیم. در موضوع شبه‌علمی مطروحه یک متغیر وابسته و یک متغیر مستقل تعیین کنیم. چند متغیر کنترلی مستدل تشخیص دهیم. یک آزمایش مستدل برای آزمودن پیش‌فرض شبه‌علمی طراحی کنیم. آزمایش می‌تواند شامل یک آزمون و یک گروه کنترلی باشد. به این ترتیب شبه‌علم را در هر مورد به آزمون بکشیم.

عده‌ای می‌گویند چون سطح علمی در ایران ضعیف است، شایعه‌های علمی بسیار زود پخش می‌شود. اما برخی دیگر نیز می‌گویند در کشورهای پیشرفته اروپایی و آمریکایی هم همین شایعات وجود دارد. شما که در کشورهای دیگری هم بوده‌اید، از این لحاظ وضعیت ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بعضی آمارها از رشد باور مردم به شبه‌علم در کشورهای مختلف دنیا (از ایالات متحده آمریکا گرفته تا اروپا، ایران و هند) اشاره دارد. هنوز آمار و مستندات مستقلی موجود نیست تا بر پایه آن بتوانیم درصد باور یا توجه به شبه‌علم را در آمریکا، اروپا و خاورمیانه (به طور خاص ایران) با هم مقایسه کنیم. ولی شواهد نشان می‌دهد که حتی در کشورهای پیشرفته در اتحادیه اروپا و آمریکای شمالی نیز بساط فال‌بینی و رمالی و کف‌بینی همچنان گسترده است. از برخورد مردم با مسایل مختلف زندگی نیز می‌توان از میزان توجه یا باورهای شبه‌علمی آنها تخمینی اولیه زد. از این دیدگاه مردمان در تمامی کشورهای جهان از پیشرفته تا توسعه‌نیافته با باورهای شبه‌علمی درگیرند. البته توجه شود که یک مساله مهم در توسعه شبه‌علم اختلالات روانی نیز هست. در سال ۲۰۰۱ سازمان جهانی بهداشت آماری منتشر کرد که حکایت از وجود ۴۵۰ میلیون انسان با اختلالات مختلف روانی در آن سال (حدود یک‌دهم جمعیت جهان در ابتدای سده بیست و یکم) داشت. بررسی دیگری در سال ۲۰۰۵ نشان داد که در کشورهای اتحادیه اروپا 27 درصد مردم در طی زندگی خود با نوعی از اختلال روانی مواجه بوده‌اند. از میان اختلالات روانی، اضطراب (ترس و نگرانی از آینده) شایع‌ترین اختلال در میان تمام ملل بوده و هست. دلیل (یا بهانه) برای دامن زدن به این اضطراب هم البته رخداد سوانح مختلف طبیعی و انسانی در گذشته در جاهای مختلف و تاریخ‌های مختلف گذشته زمین بوده است. یکی از واکنش‌های انسان آسیب‌دیده (به ویژه در کودکی) این بوده که دنبال دلیل آن در تمام عمر بگردد و البته همیشه زمینه‌هایی برای دامن زدن به شک و البته اضطراب که بسیاری از وقت‌ها ژنتیکی هم به نسل‌های بعد به ارث می‌رسد، وجود داشته و خواهد داشت. حال وقتی سوانح مختلفی در مواقعی از سال دیده شود و در یک باور غیرعلمی و به دلیل محاسبه تقویمی مایاها روزی را در سال ۲۰۱۲ پایان جهان بدانند، زمینه‌ای برای دامن زدن به زمینه اختلالات ذکر شده حداقل برای درصدی از مردم وجود دارد. البته طبیعی هم هست که گروهی از این مشکل عمده بشری به دنبال بازاریابی برای خودشان بوده باشند. و البته برای گروهی که شک و سوءظن هم داشته باشند، با ارایه تمام دلایل علمی هم باز بیشتر شک می‌کنند که حتما نکته پنهان و رازآلودی هست که اینقدر دارند دلیل می‌آورند و با این باورها مخالفت می‌کنند!

برخی معتقدند در این بین آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها بیش از همه مقصرند چون روش علمی را به دانش‌آموز و دانشجو یاد نمی‌دهند. ذهن دانش‌آموزان سرشار از محفوظات است، اما خودشان بلد نیستند نگاه انتقادی به موضوعات داشته باشند. آیا این انتقاد وارد است و برای مقابله با این مشکل چه می‌توان کرد؟

تا زمانی که شناخت و نگاه علمی نزد مردم به عنوان یک محور اصلی شناخت پدیده‌های زندگی و طبیعت عمده و محور نشود، همیشه با اختلالات شبه‌علمی و ضد علمی مواجه خواهیم بود. نگاه علمی به پدیده‌ها هم با اهمیت یافتن عدد، درصد، نسبت و احتمال و روش علمی در آموزش عمومی در هر جامعه‌ای معنی می‌یابد و از این مسیر است که کار علم که به بیانی کشف حقیقت برپایه واقعیت و به روش علمی است و به بیانی دیگر پیش‌بینی است برای مردم باورپذیر می‌شود. کشف حقیقت هنگامی ممکن است که انسان‌ها بتوانند شناخت را با واقعیت تطابق دهند. همچنین لازم است بتوانند در موضوعات، نبودن تضاد را تشخیص دهند. تا روزی که قشر وسیعی از مردم ایده خاصی در مورد عددها و مفهوم درصد و نسبت‌ها نداشته باشند، نمی‌توان به ادعاهایی ضدعلمی نظیر پایان جهان هم پاسخ داد. این مساله همچنان تا زمانی وجود خواهد داشت که بیشتر مردم که حاصل نظام آموزش عمومی در دنیا هستند، نتوانند مفاهیم عددها و درصدها و احتمال را درک کنند، یا امور متضاد را تشخیص ندهند و قادر به انطباق شناخت با واقعیت‌ها نباشند.

منبع:http://sharghdaily.ir
 
 
مقاله مرتبط با موضوع:
 
 
موضوعات فیزیوتراپی
 

مقالات فیزیوتراپی 

مقالات استخوان شناسی

مقالات آناتومی اندام فوقانی

مقالات آناتومی اندام تحتانی

مقالات آناتومی ستون فقرات

مقالات حرکت شناسی (کینزیولوژی)

مقالات سیستم عضلانی-اسکلتی، بیماری ها و اختلالات مربوطه

مقالات شکستگی استخوانها و جراحی های ارتوپدی

مقالات روماتولوژی (شامل اصطلاحات،اختلالات و بیماریهای روماتیسمی و روماتیسم خارج مفصلی)

مقاله های دستگاه عصبی مرکزی و محیطی (cns & pns)

مقالات سیستم عصبی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مقالات سیستم تنفسی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مقاله های سیستم حسی، درد و موضوعات آن

مقالات سیستم عروقی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مروری بر آناتومی سیستم عصبی، عضلانی و اسکلتی ازطریق تصاویر 

اخبار کنگره ها و سمینارهای فیزیوتراپی 

مهمترین اخبار دکترای حرفه ای فیزیوتراپی

مطالب و موضوعات متفرقه (مقالاتی درباره فشار خون، دیابت، بیوفیزیک، رادیولوژی،فیزیولوژی و تست خون، برخی از بیماری ها و...)

مقالات ورزش و تغذیه (شامل موضوعات تحرک و فعالیت بدنی،تغذیه صحیح،چاقی،اضافه وزن،کنترل وزن و غیروه)

مقالات قلب و عروق (شامل مفاهیم، اختلالات و مقاله های آموزشی)

مقالات رادیولوژی

طبقه بندی مطالب بر اساس ناحیه بدن

مقالات ستون فقرات

مقالات شانه

مقالات آرنج

مقالات مچ و انگشتان دست

مقالات لگن، مفصل هیپ و ناحیه ران

مقالات زانو

مقالات مچ پا و پا 

مقالات سیستم عصبی (cns & pns)

 

طب مکمل، شبه علمی است با نامگذاری نادرست

 

مدافعان طب مکمل تا کنون هيچگونه شواهد علمي قابل قبولي ارايه نکرده‌اند

طب مکمل، شبه علمي با نام‌گذاري نادرست


دکتر عليرضا استقامتي

دانشيار گروه داخلي دانشگاه علوم‌پزشکي تهران

 

نام‌گذاري اشتباه برای طب مکمل

طبقه‌بندي رشته‌هايي چون طب سوزني، هوميوپاتي و ... در گروهي به نام طب مکمل، از نظر من اساسا اشتباه است. چون اين رشته‌ها و شاخه‌ها نه مکمل طب هستند و نه جايگزين طب که بخواهيم آنها را طب مکمل يا طب جايگزين بناميم. اين ادعاهايي که مي‌شود از اساس اشتباه هستند. روش‌هايي که در نشان دادن شواهد علمي براي تاثير خود عاجز هستند، چگونه مي‌خواهند جايگزين رشته‌اي ديگر شوند؟ اين شاخه‌ها مي‌خواهند جايگزين چه مواردي شوند؟

 

آيا اين رشته‌ها مي‌خواهند جايگزين عمل جراحي آپانديس شوند يا جايگزين عمل جراحي قلب؟ طب کلاسيک، گستردگي وسيعي دارد و بيماري‌هاي بسيار زيادي را درمان مي‌کند. پس روشي که خود را جايگزين آن معرفي مي‌کند بايد بتواند براي همه اين بيماري‌ها درمان جايگزين داشته باشد و براي عمل جراحي قلب و ... هم‌ درمان جايگزين داشته باشد. به عقيده من از اساس اين نام‌گذاري‌ها نادرست و غيرعلمي است.

نبود شواهد مستند

راهکارهاي طب مکمل يا طب جايگزين، زماني مي‌توانند در درمان بيماران مورد استفاده قرار بگيرند که بتوانند همانند راهکارهاي طب کلاسيک بر مبناي شواهد مستدل علمي (اصطلاحا مبتني بر شواهد) کارايي و اثربخشي خود را نشان دهند. تک‌تک اين شاخه‌ها بايد نشان دهند که اثربخشي آنها از «اثر دارونما» بيشتر است. از بين بيش از 100 شاخه‌اي که در زير گروه طب مکمل يا طب جايگزين قرار مي‌گيرند، رشته‌هايي چون طب سوزني، هوميوپاتي و انرژي درماني استفاده‌هاي بيشتري دارند. به عنوان مثال در رشته طب سوزني تنها براي 5-4 بيماري شواهد مستدل مبني بر کارايي روش‌هاي درماني طب سوزني داريم و در مورد بقيه موارد شواهدي مبني بر ميزان اثربخشي اين روش‌ها در قياس با دارونما نداريم. اما متاسفانه وقتي به ليست WHO نگاه مي‌کنيم، مشاهده مي‌کنيم که عنوان شده که طب سوزني براي حدود 40 بيماري موثر است. علت اين تفاوت فاحش بين علم و آمار WHO در واقع مسايل سياسي مرتبط با کشور چين است. از آ‌نجا که کشور چين يک عضو دايم شوراي امنيت است، WHO زياد با آنها در اين زمينه وارد چالش نمي‌شود. ضمن ‌آنکه چين کشور فوق‌العاده پرجمعيتي است و تامين داروهاي آن کشور، هزينه‌هاي زيادي را دربردارد.

نبود گروه کنترل مناسب

اصولا در مورد طب سوزني استفاده از گروه کنترل يا دارونما، کار بسيار مشکلي است، چون چگونه مي‌شود ادعا کرد که به يک سمت سوزن زده‌ايم و در جاي ديگر سوزني نزده‌ايم. مورد ديگر در مورد مباحثي است که در طب سوزني تحت عناويني چون يين، يانگ و چاکراها مطرح مي‌شود. در عصري که با MRI کارکردي مي‌شود عملکرد سلول‌هاي مغزي را نشان داد و در حد سلول‌ و مولکول بدن انسان را تجزيه و تحليل کرد، چرا مدعيان اين رشته‌ها نمي‌آيند و به عنوان مثال جايگاه چاکراها و مسايلي مانند آن را مشخص کنند.

شبه علم به جاي علم

مجموع اين داده‌ها ما را به اين نتيجه مي‌رساند که اين رشته‌ها از اساس شبه علم هستند و علم نيستند. بيان داشتن نکات مبهم و فرار از آنکه آنها را در قالب علم موجود به اثبات برسانند، همه مويد آن هستند که اين شاخه‌ها علم نيستند و شبه علم هستند.

مسلم است که هر گاه بتوانند کارايي اين روش‌ها و فيزيوپاتولوژي آنها را با استفاده از روش‌هاي نوين علمي به اثبات برسانند، همگان آنها را به عنوان يک بحث علمي قبول خواهند کرد. مثال ديگر در اين زمينه در مورد هوميوپاتي است. در هوميوپاتي مي‌گويند يک محلول را آن‌قدر رقيق مي‌کنيم تا غلظت يک ماده در آ‌ن به يک در ميليارد برسد. وقتي اين رقت از عدد آواگادرو کمتر شد، چگونه مي‌تواند موثر باشد؟ مدعيان اين رشته بيان مي‌دارند که آب خاطره‌اي دارد که وقتي ماده‌اي در آن حل مي‌شود، اين خاطره در آن بر جاي مي‌ماند. چگونه مي‌شود خاطره آب را با علم بررسي کرد؟

اتلاف وقت بيماران

يکي از مهم‌ترين ضررهايي که اين رشته‌ها براي طب نوين و سلامت بيماران به همراه دارند، اتلاف وقت است. در اين روش‌ها با استفاده از روش‌هاي غيرعلمي وقت بيماران را تلف مي‌کنند و زماني که بيماري به مرحله پيشرفته رسيد و ديگر نمي‌شود براي درمان آن کاري کرد، بيمار به پزشک ارجاع مي‌شود. به عنوان مثال به بيماران گفته مي‌شود که گواتر را با انرژي درماني خوب مي‌کنند. همه مي‌دانند که تلقين و اثر دارونما هميشه موثر بوده است. پس مدعيان اين‌گونه کارها بايد ثابت کنند که اثر کار آ‌نها وراي اثر دارونما است.

ضررهاي ملي طب مکمل

در کشور ما تعداد افرادي که سطح سواد کمي دارند و اطلاعاتشان در مورد سلامت کم است، زياد است. از سوي ديگر نظارت مناسبي بر بازار سلامت و شيوه‌هاي ارايه خدمات سلامت وجود ندارد. در چنين شرايطي اگر فضاي کار براي شاخه‌هاي طب مکمل فراهم شود، خطر سوءاستفاده عده‌اي سودجو همواره مطرح خواهد بود. پس باز گذاشتن فضا براي بازي کردن با سلامت مردم مي‌تواند خطرات زيادي در پي داشته باشد. در حالي که پزشکان براي کوچک‌ترين خطاهايشان بايد به نظام پزشکي و ... پاسخگو باشند، مدعيان طب مکمل کجا در قبال کارهايشان پاسخگو هستند؟ راه‌هاي جلوگيري از خطاهاي اينان چيست؟ روشي که از اساس غيرعلمي است، اگر باعث مرگ يک انسان شود چگونه مي‌توان ارايه‌کننده آن را به پاسخگويي وادار کرد؟

تمرکز بر بيماري‌هاي لاعلاج

اصولا طب مکمل بر بيماري‌هاي کمتر شناخته شده و صعب‌العلاج تمرکز مي‌کند. به همين لحاظ بيماري که از مطب پزشکي به مطب ديگر مي‌رود، به دنبال نقطه اميدي است. در اين شرايط بيمار و خانواده وي به هر حرف اميدوارکننده‌اي (هر چند که غيرعلمي هم باشد)اطمينان مي‌کنند.

 

وقت گذاشتن براي بيمار

ايراد ديگري که باعث رونق گرفتن کار مدعيان طب مکمل شده، ضعف پزشکان در برخورد با بيماران است. پزشکان کمتر بيماران را راهنمايي مي‌کنند يا به سوالات آنان گوش مي‌دهند. پزشک بيمار خود را راضي نمي‌کند و بيمار از پزشک خود قانع نمي‌شود. لذا بيمار دنبال فردي مي‌گردد که هم گوش شنوايي براي صحبت‌هاي وي داشته و هم به سوالات وي پاسخي بدهد. ثابت شده که وقت گذاشتن براي مصاحبه با بيمار، اثر دارونما داشته و وقتي که در طب مکمل اين وقت براي بيمار تخصيص داده مي‌شود، اين اثرات نمود پيدا مي‌کنند.


عدم شفافيت

در طب کلاسيک، اکثر موارد شفاف بيان مي‌شود. تمام شواهدي که براي هر درماني وجود دارد در کتب علمي نگاشته شده است. اثرات و عوارض تمام داروها در مجلات علمي موجود است و اکثر آنها در قالب يک بروشور در اختيار بيمار قرار مي‌گيرد. اما آيا در طب مکمل هم اين مسايل شفاف است؟ آيا منبع داروها و عوارض داروهايي که در هوميوپاتي مصرف مي‌شوند به اطلاع بيماران رسانده مي‌شود؟

 

هر گياهي بي‌عارضه نيست

درمان با داروهاي گياهي يک امر پذيرفته شده است. بسياري از داروهايي که در طب استفاده مي‌شوند، منشأ گياهي دارند و کسي با استفاده از گياهان در درمان بيماران مشکلي ندارد.

اما آيا همه گياهان اثر درماني دارند؟ بسياري از گياهان اثرات سمي دارند؛ آيا صرف اينکه يک ماده‌اي گياهي است، دليل بر اين است که آن ماده عارضه جانبي ندارد؟ از طرف ديگر دوز مصرفي استفاده از داروهاي گياهي، عوارض جانبي آن و تداخلات آنها، کجا و چگونه مشخص شده و به اثبات رسيده است؟ آيا نبايد پيش از تجويز اين گياهان اثرات آنها را روي حيوانات بسنجيم؟ طي کردن مراحل اثبات کارايي علمي يک دارو نبايد در اين داروها به اجرا درآيد؟

 

سوءاستفاده از مقدسات

برخي اوقات مطالبي عنوان مي‌شود که احساس مي‌شود قصد سوءاستفاده از مقدسات در آن وجود دارد. به عنوان مثال مطرح مي‌کنند که پيامبر(ص) هم با انرژي‌درماني بيماران را درمان مي‌کرده‌اند. من به شدت هشدار مي‌دهم که مواظب باشيم اين موارد وارد اين حوزه نشود. مانند آن است که بگوييم نماز، ورزش است يا روزه براي سلامتي است. اين موارد، موارد عبادي هستند و نبايد آنها را با اين مسايل مخلوط کنيم.

جمع‌بندي

به نظر من نبايد به اين شاخه‌ها تا زماني که کارايي آنان ثابت نشده، توسط وزارت بهداشت و درمان مجوز کار داده شود. متاسفانه امر نظارت بر عملکرد فعالان حوزه طب مکمل بسيار ضعيف است. ادعاهاي پرزرق و برق و بدون مدرک مبني بر افزايش قد يا کاهش وزن با کمک طب مکمل روز به روز بر سردرگمي مردم مي‌افزايد. اگر اين رشته‌ها بخواهند فعاليت رسمي داشته باشند، بايد فقط در مورد مواردي که کارايي اثبات شده دارند وارد عمل شوند و اين موارد را نيز بايد به طور شفاف به اطلاع بيماران برسانند.

کمبود بودجه براي تامين داروهاي مورد نياز مردم يا بي‌کاري بسياري از پزشکان عمومي نبايد دلايلي براي اجازه دادن به فعاليت روش‌هاي غيراستاندارد و غيرعلمي مردم باشند.توجه کنيد که اطلاعات ما در مورد بسياري از بيماري‌ها ناقص است. به عنوان مثال همه سرطان‌ها مثل هم نيستند. اگر فردي که به توموري مبتلا است که رشد کندي دارد و به يکي از شاخه‌هاي طب مکمل مراجعه کند و سال‌ها زندگي کند بايد بگوييم که وي از اين رشته سود برده يا آنکه ماهيت بيماري وي اين گونه بوده است؟

بنابراين اين شاخه‌ها علم نيستند و شبه علم هستند. بايد مباني علمي آنها مشخص شوند. از آنجا که ادعا مي‌کنند طب هستند، بايد براساس زبان علمي روز کارايي خود را به اثبات برسانند. بايد شفاف و تحت نظارت باشند و بايد فقط در مورد مواردي که شواهد اثبات شده دارند به درمان بيماران بپردازند. بايد در مورد عارضه‌هايي که ايجاد مي‌کنند پاسخگو باشند و تعرفه‌هاي آنان نيز مشخص و قانون‌مند باشند.

منبع:سلامت ایران

مقاله مرتبط با موضوع:

شناخت علم از شبه علم

توصیف شبه علم

پنج نمونه از شبه علم (علم نما) 
هومیوپاتی نمونه ای از یک شبه علم (علم نما) 

موضوعات فیزیوتراپی شامل:

مقالات فیزیوتراپی 

مقالات استخوان شناسی

مقالات آناتومی اندام فوقانی

مقالات آناتومی اندام تحتانی

مقالات آناتومی ستون فقرات

مقالات حرکت شناسی (کینزیولوژی)

مقالات سیستم عضلانی-اسکلتی، بیماری ها و اختلالات مربوطه

مقالات شکستگی استخوانها و جراحی های ارتوپدی

مقالات روماتولوژی (شامل اصطلاحات،اختلالات و بیماریهای روماتیسمی و روماتیسم خارج مفصلی)

مقاله های دستگاه عصبی مرکزی و محیطی (cns & pns)

مقالات سیستم عصبی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مقالات سیستم تنفسی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مقاله های سیستم حسی، درد و موضوعات آن

مقالات سیستم عروقی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مروری بر آناتومی سیستم عصبی، عضلانی و اسکلتی ازطریق تصاویر 

 

اخبار کنگره ها و سمینارهای فیزیوتراپی 

مهمترین اخبار دکترای حرفه ای فیزیوتراپی

 

مطالب و موضوعات متفرقه (مقالاتی درباره فشار خون، دیابت، بیوفیزیک، رادیولوژی،فیزیولوژی و تست خون، برخی از بیماری ها و...)

مقالات ورزش و تغذیه (شامل موضوعات تحرک و فعالیت بدنی،تغذیه صحیح،چاقی،اضافه وزن،کنترل وزن و غیروه)

مقالات قلب و عروق (شامل مفاهیم، اختلالات و مقاله های آموزشی)

مقالات رادیولوژی